امروز: پنجشنبه 9 فروردین 1403
دسته بندی محصولات

تحقیق شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسکی 54 صفحه

تحقیق شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسکی 54 صفحهدسته: هنر و گرافیک
بازدید: 2 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 52 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 54

تحقیق شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسكی 54 صفحه در قالب Word قابل ویرایش تحقیق شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسكی 54 ص مقاله تحقیق شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسكی 54 صمقاله سیستم استانیسلاوسكی

قیمت فایل فقط 19,500 تومان

خرید

توضیحات :
تحقیق شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسكی 54 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

بخشی از متن :
(شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسكی)
1- «رئالیست» چیست؟
نام رئالیسم و قواعد مكتب آن را نخست «شانفلوری» در اولین نوشته های خود بتاریخ 1843 به میان آورد. در «مانیفست رئالیسم» چنین نوشت: «عنوان «رئالیست» به من نسبت داده میشود، همانطور كه عنوان «رومانتیك» را به نویسندگان و شاعران سال1830 اطلاق می كنند.»
رئالیست و برون گرایی:
رئالیسم در درجة اول بصورت مشف و بیان واقعیتی می شود كه رومانتیسم یا توجهی به آن نداشت و یا آن را مسخ می كرد. در این دوران سلطة علم و فلسفه اثباتی رمان نمی تواند وجود خود ار توجیه كند مگر با كنار گذاشتن وهم و خیال و توسل به مشاهده. فلوبر می گوید: «رمان باید همان روش علم را برای خود برگزیند.» و تن می گوید: «امروز از زرمان انتقاد و از انتقاد تا رمان فاصلة زیادی نیست. هر دو تحقیق و مطالعه ای در بارة انسان هستند.» همة آن چیزهایی كه در رومانتیسم، چیزی غیرواقعی را جایگزین واقعیت می كرد: (از قبیل ماوراءالطبیعه، فانتزی، رؤیا، افسانه، جهان فرشتگان، جادو و اشباح) حق ورود به قلمرو رئالیسم ندارند.
البته توجه به سرزمین های دیگر و به زمان های دیگر (سفر در مكان و سفر در زمان) كه از مشخصات رومانتیسم بود، هیچكدام از ادبیات رئالیستی حذف نشده اند. اما جای خیالبافی در بارة سرزمین های دوردست را سفر واقعی و مشاهدة آن سرزمین ها گرفته است: فلوبر پیش از نوشتن «سالامبو» به «تونس» سفر می كند و طبعاً چون سفر در داخل هر كشور آسانتر از سفر به كشورهای دوردست است رمان های نویسندگان رئالیست بیشتر شرح و تحلیل شهرها و محله های سرزمین خودشان را در بر دارد. (بعنوان مثال: استكهلم در آثار استریندبرگ، نورماندی در آثار فلوبر و موپاسان، «بری» در آثار ژرژساند، «سیسیل» در آثار ورگا و رومانی در آثار امینسكو جای مهمی را اشغال كرده اند.
تاریخ نیز الهام بخش آثار رئالیستی متعددی است. از سالامبوی فلوبر گرفته تا رمان های «هنریك سینكویچ» كه لهستان بین سالهای 1648 و 1672 را بازسازی می كند. اما رمان نویس رئالیست تاریخ را هم زمینه ای برای آگاهی های دقیق تلقی می كند نه سرچشمه ای برای خیالبافی. از اینرو گذشته ای كه در آثار رئالیستی مطرح می شود بیشتر گذشتة نزدیك جامعه ای است كه خود نویسنده متعلق به آن است. شانفلوری در سال 1872 رئالیسم را چنین تعریف می كند: «انسان امروز، در تمدن جدید.» و در سال 1887 موپاسان صورت دیگری از این تعریف را می آورد: «كشف و ارائة آنچه انسان معاصر واقعاً هست.» خلاصه اینكه نبوغ نویسندة رئالیست در خیالبافی و آفریدن نیست، بلكه در مشاهده و دیدن است.
نمی توان رومانتیسم و رئالیسم را بعنوان دو مكتب «غیرواقعی» و «واقعی» در برابر هم قرار داد. رومانتیسم جهان محسوس را كشف كرده است و در واقع، سرآغازی برای رئالیسم است. اما رومانتیسم وقتیكه واقعیت را در بر می گیرد، با شتاب و با ذهنیت به آن می پردازد. رئالیسم همان جایگزین رومانتیسم
می شود كه تجزیه و تحلیل جای تركیب را می گیرد و كشف و جستجوی دقیق جانشین الهام یكپارچه می شود. رئالیسم طرفدار تشریح جزئیات است. وقتی بالزاك می نویسد: «تنها تشریح جزئیات می تواند به آثاری كه با بی دقتی «رمان» خوانده شده اند ارزش لازم را بدهد.» و وقتی «استاندال» از «حادثة كوچك واقعی» حرف می زند در واقع هر دو از رئالیسم خبر می دهند.
«واترلو»ی هوگو در «بینوایان» رومانتیك است و واترلوی «استاندال» در «صومعة پارم» رئالیستی است.
این طرفداری از آگاهی عینی و دقیق كه بر رئالیسم غربی حكمفرماست زائیده شرایط فكری و اجتماعی خاصی است. عصر، عصر علم و فن است. همة متفكران بزرگ زمان می كوشند به روش آگاهی و روش عمل دقیقی دست یابند: شناختن دنیا برای تغییر دادن آن. در بارة این شناخت و نتیجة این آگاهی ها هم به هیچوجه خیالبافی و پناه بردن به عالم رؤیا جایز نیست. علوم، روشهای دقیق خود را دارند. و قوانینی كه در زمینة واقعیت بدست آمده است – از قبیل مفید بودن، تحول، انتخاب طبیعی و مبارزة طبقاتی – در عین حال كه بما امكان عمل در بارة دنیا می دهند، ما را از اینكه در خارج از حدود آن ها اقدام كنیم منع می كنند و به یك پذیرش عمقی مجبورمان می سازند.
این نیز درست نیست كه بگوئیم عصر رئالیست بعد از دوران رمانتیك، بدبینی سرخورده ای است كه بدنبال یك دوره امید و ایمان آمده است.
تیبوده منتقد و فیلسوف فرانسوی رمان رئالیستی را فرو نشستن یك هیجان می خواند. رئالیسم را نتیجة نوعی سرخوردگی می شمارند كه بدنبال سال 1848 و زایل شدن رویاهای بزرگ حاصل شده است. البته شكی در این نیست كه نوعی بدبینی رئالیستی وجود دارد. «رنان» می گوید كه حقیقت اندوهبار است و «نیچه» حقیقت را مرگبار می خواند. رومانتیسم فرانسه با «نبوغ مسیحیت» اثر شاتوبریان آغاز می شود كه بیانگر ایمان است اما پاسخ رئالیسم به این دوران، اثر انتقادی «تاریخ منابع مسیحیت» اثر «رنان» است كه بر شك و تردید مبتنی است. در برابر خوشبینی سیاسی ویكتور هوگو و لامارتین، نهیلیسم اجتماعی «فلوبر» و دیگران به میان می آید. اما عكس قضیه هم می تواند صادق باشد. آیا رومانتیسم در موارد متعددی حاكی از نومیدی و سرخوردگی نیست؟ از نظر داستایوفسكی انسان رومانتیك كسی كه بر باطل بودن ارزشهای قرن هیجدهم پی برده است، ارزشهایی كه در آن قرن، بر ضد ارزشهای سنتی كلاسیك علم شده بود. بنظر داستایوسكی رسالت قرن او این است كه با ایمان (مذهبی و اجتماعی) نوساخته ای با اندوه فردی كه بایرون و لرمانتوف بیانگر آنند مقابله كند.
ادبیات رئالیستی طبعاً موضوع خود را جامعة معاصر و ساخت وسائل آن قرار می دهد: یعنی چنین جامعه ای وجود دارد و اثر ادبی را مجبور می سازد كه به بیان و تحلیل آن بپردازد. ادبیات رومانتیك ادبیات اشرافی و فردی بود، خوانندگان ثابت و مشخصی نداشت. اما در اواسط قرن نوزدهم جامعة همرنگی متشكل شد. بورژوازی بطور قاطع جای اشرافیت را گرفت و ادارة نهضت صنعتی را بدست گرفت و هم این طبقه بود كه كتاب می خرید و می خواند و موفقیت نمایشنامه ها را در تئاترها تضمین می كرد. دنیای معاصر زمینة آثار ادبی بود، اما طبعاً این آثار به لو دادن نقاط ضعف همن جامعه می پرداخت و ارزشهای جا افتادة آن را بباد انتقاد می گرفت. برجسته ترین آثار ادبی حاكی از مخالفت بودند. كینه نسبت به بورژوازی برای «فلوبر» و برادران «گنكور» دلیل زندگی است.
ایبسن، استریندبرگ، تورگینف و تولستوی در آثارشان بورژوازی عصر خود را متهم می كنند. یا بهتر بگوئیم خود بورژوازی است كه نقاط ضعف خود را برملا می سازد. كتاب «سرمایه» و یا «سرگذشتهای یك شكارچی» را كارگران و زحمتكشان ننوشته اند. ادبیات اجتماعی، اصلاح طلب یا انقلابی، حاصل كار نویسندگان بورژوا است.
همچنین «رمان عامیانه» كه در اواخر دوران رومانتیك ظهور كرده است: از قبیل پاروقی های «اوژن سو»، «هوگو»، «دیكنز»، «بالزاك»، از مردم و برای مردم حرف می زنند. و نیز برای بورژوازی عصرشان از مردم كوچه و بازار از اعماق اجتماع لندن و پاریس حرف می زنند و در واقع با كشف و شناساندن تیره روزی های موجود، بورژوازی را برابر مسئولیت خود قرار می دهند.


یك مكتب عینی و غیرشخصی
همانطور كه گفته شد رومانتیسم یك مكتب «ذهنی» یا «درونی» است. یعنی خود نویسنده در جریان نوشته اش، مداخله می كند و به اثر خود جنبه شخصی و خصوصی می دهد.
و حال آنكه رئالیسم، چنانچه تا كنون بیان شد، مكتبی عینی یا «برونی» است و نویسندة رئالیست هنگام آفرینش اثر بیشتر تماشاگر است و افكار و احساسات خود را در جریان داستان ظاهر نمی سازد. رئالیسم می خواهد همة واقعیت را كشف كند اما در خواننده اش یك احساس را تولید كند كه واقعیت است كه ظاهر می شود. برای این منظور به هنری غیر شخصی متوسط می شود كه نویسنده از آن كنار گذاشته شده است.
رمان نویس از تظاهر به حضور خود در اثر، از رازگوئی های احساساتی و از فلسفه بافی احتراز می كند. حتی از نمایاندن خود در اثر بعنوان نویسنده هم خودداری می كند.
باین ترتیب در رمان رئالیستی حتی روشی هم كه در آثار بالزاك بكار می رفت متروك شده است. رمان نویس دیگر حق ندارد صدای خود را هم به صدای شخصیت های اثرش درآمیزد، در بارة آنها قضاوت كند و یا سرنوشتشان را پیش بینی كند. اطلاعی كه او در بارة هر یك از قهرمانهایش دارد درست به اندازه ای است كه شخصیتهای دیگر رمان هم می توانند داشته باشند. از این رو هرگز خود را بعنوان مشاهده گر ممتاز و مطلع عرضه نمی كند و در واقع كمدی بی اطلاعی را بازی می كند. گفتگوهای بین شخصیت ها بتدریج شرح ماجرا را می سازند و معمولاً صحنه ای كه شرح داده می شود در همان لحظة روایت جریان می یابد.
اما این نكته روشن است كه نویسنده نمی تواند بكلی وجود خود را در اثر پنهان نگهدارد. هرچند كه افكار خود را از زبان قهرمان می گوید و در ساختن صحنه ها مجسم می سازد ولی شكی نیست كه این افكار از آن اوست. همانطور كه ماتریالیسم «خانوادة روگون ماكار» بیان افكار امیل زولاست، «جبر تاریخی» جنگ و صلح نشان دهندة افكار تولستوی است و با این كه دو اثر با سبك ناتورالیستی و رئالیستی نوشته شده اند و جنبة شخصی و درونی ندارند ولی افكار نویسندگانش از خلال آنها درست باندازة خوشبینی خیرخواهانه و ترحم آمیز ویكتور هوگو «بینوایان» آشكار است.

قهرمانها و موضوع اثر رئالیستی
نویسندة رئالیست به هیچوجه لزومی نمی بیند كه فرد مشخص و غیرعادی و یا عجیبی را كه با اشخاص معمولی فرق دارد بعنوان قهرمان داستان خود انتخاب كند. او قهرمان خود ار از میان مردم و از هر محیطی كه بخواهد گزین می كند و این فرد در عین حال نمایندة همنوعان خویش و وابسته به اجتماعی است كه در آن زندگی می كند، این فرد ممكن است نمونة برجسته و مؤثر یك عده از مردم باشد ولی فردی مشخص و غیرعادی نیست. مثلاً وقتیكه نویسندة رئالیست می خواهد جنگ را موضوع كتاب خود قرار دهد هیچ شكی نیست كه در انتخاب قهرمان، افسر جزء یا سرباز را بر فرماندة لشكر ترجیح می دهد، زیرا آن سرباز به میدان جنگ خیلی نزدیك تر و تأثیرات آن محیط در او خیلی بیشتر از فرمانده است.
و علت تمایل بارزی كه رئالیست ها به افراد «كوچك و بی اهمیت» نشان
می دهند همین است. در مورد موضوع اثر نیز نویسندة رئالیست بهیچوجه خود را مجبور نمی بیند كه مثل رومانتیك ها عشق را موضوع رمان قرار دهد. زیرا در نظر نویسندة رئالیست عشق نیز پدیده ای است مانند سایر پدیده های اجتماعی و هیچ رجحانی بر آنها ندارد. و چه بسا نویسندة رئالیست كتابی بنویسد كه در آن كلمه ای از عشق وجود نداشته باشد و در عوض از مسائل دیگری بحث شود كه اهمیت آنها خیلی بیشتر از عشق است. همچنین حوادث تصادفی دور از واقع و بی تناسب در آثار رئالیستی دیده نمی شود، مثلاً كسی به شنیدن یك نصیحت تغییر اخلاق و روحیه نمی دهد یا كسی از عشق دیگری نمی میرد. وحدت مصنوعی در آنها وجود ندارد بلكه وقایع آنها تعدادی حوادث عادی و چه بسا حقایق آشفته ای است كه پشت سر هم اتفاق می افتد، ولی نویسندة رئالیست می كوشد كه با استفاده از تأثیر محیط و اجتماع خارج و وضع روحی قهرمانان خود، روابط طبیعی را كه در لابلای حوادث وجود دارد نشان دهد.
و...

قیمت فایل فقط 19,500 تومان

خرید

برچسب ها : تحقیق شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسکی 54 صفحه در قالب Word قابل ویرایش , تحقیق شیوه بازیگری با توجه به سیستم استانیسلاوسکی 54 ص , مقاله سیستم استانیسلاوسکی

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر